چکیده: اين نوشتار به نقش تربيتى مادران در نهاد خانواده پرداخته و در بخش درآمدى نقشهاى سه گانه طبيعى زنان: دختر، همسر و مادر خانواده را به بحث نشسته و به اين نتيجه رسيده است كه قرآن بيشترين ستايش را از زنان در نقش مادرى داشته و در تقسيم وظايف ميان زن و شوهر كار تربيت فرزندان را به مادران سپرده است. رهيافت به اين وظيفه سپارى از سوى قرآن به باور نويسنده از دو راه ميسر است. دستورات صريح قرآن در واگذارى تربيت فرزندان به مادر و ارائه الگوهاى موفق مادران مربى كه در اين ميسر به سه نمونه از مادران الگوى قرآنى اشاره شده است: مادر مريم، مادر عيسى(ع) و مادر موسى(ع).
در پايان پژوهش، نويسنده به اثبات اين مدعا پرداخته است كه راز ستايش قرآن از مادران، نقش عمده و سرنوشتساز آنان در تربيت فرزندان و نسل آينده اجتماع است.
كليد واژهها: خانواده، نقشهاى زنان، نقش دختران، نقش همسران، همسر ابراهيم(ع)، نقش مادران، تربيت فرزندان، وظايف خانواده، مادران الگو، مادر مريم، مريم، مادر عيسى(ع)، مادر موسى(ع)، ستايش مادران.
بر پاىبست همين نگرش، بارزترين و والاترين نقشى كه در كلام وحيانى قرآن، براى زنان ترسيم و مورد ستايش قرار گرفته شده نقش مادرى و عهدهدارى تربيت فرزندان از سوى آنان است.
زنان به حكم طبيعت و دستگاه آفرينش در سه نقش طبيعى ابراز وجود مىكنند: نقش دخترى، نقش همسرى و نقش مادرى. از ميان اين هر سه نقش آن چه جايگاه و منزلت ويژه و شايسته تعظيم و تكريم به زن مىدهد، منزلت و جايگاه مادرى است.
قرآن كريم از هر سه نقش پيشين سخن گفته است، اما نه به يك پيمانه و ارزشگذارى برابر و همسان؛ سخن قرآن از زن در نقش دختر خانواده، به سه ساحت برمىگردد:
قرآن كريم نسبت به جايگاه دختران و زنان توجّه داشته و همواره رفتار ظالمانه و ستمگرانه و تحقيرآميز عليه آنان را كه در بسيارى از فرهنگها از جمله عربجاهلى رايج بوده است، مورد نكوهش قرار داده است.
قرآن در آيات و شيوههاى بيانى مختلف، نگاه فرودستانه به دختران و زنان را نكوهش كرده و چنان نگرهاى را با ارزشهاى انسانى و باورهاى توحيدى ناسازگار دانسته است:
«و لا تقتلوا اولادكم خشية إملاق نحن نرزقهم و ايّاكم إنّ قتلهم كان خطأً كبيراً» (اسراء / 31)
«و فرزندانتان را از ترس فقر نكشيد، ما آنها و شما را روزى مىدهيم، مسلماً كشتن آنها گناه بزرگى است.»
«و اذا الموءودة سئلت بأىّ ذنبٍ قتلت» (تكوير / 8 و 9)
«و در آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود: به كدامين گناه كشته شدند.»
قرآن كريم در يك مورد از شعور بالا، دقيق، دريافت واقعنگر و شخصيتشناسى درست دختران، سخن گفته است و آن قضاوت و شناختى است كه دختران شعيبعليه السلام پس از ديدار كوتاه با موسىعليه السلام به هنگام آبدادن گوسفندان بدان رسيدند و هنگامى كه به خانه برگشتند آن دريافت را به پدر ابراز داشتند :
«قالت احداهما يا ابت استأجره إنّ خير من استأجرت القوىّ الامين» (قصص / 26)
«يكى از آن دو دختر گفت: «پدرم او را استخدام كن. زيرا بهترين كسى را كه مىتوانى استخدام كنى آن كس است كه قوى و امين باشد. (و او همين مرد است.)»
ياد كرد اين فراز حكايت موسى و دختران شعيب از سوى قرآن، نوعى تأييد ذكاوت، تيزهوشى و روانشناسى قوى براى دختران به ويژه در امر همسريابى به شمار مىرود.
شايستگى دختران در عرصههاى خبرى و اطلاعاتى - كه از عرصههاى دشوار و پيچيده حيات اجتماعى انسانها به ويژه در جوامع بسته و مستبد به شمار مىرود - در داستان حضرت موسىعليه السلام سراغ مىرود؛ چه در آن داستان خواهر موسى به عنوان گماشته مادر، در تعقيب و رديابى برادرش موسى توانست وظيفه و مسئوليت محول شده به خود را به شايستگى انجام دهد و ضمن ورود به كاخ فرعون زمينه بازگشت موسى به آغوش مادر را سامان دهد و به فرجام دلخواه برساند.
«و قالت لاخته قصّيه فبصرت به عن جُنبٍ و هم لا يشعرون. و حرّمنا عليه المراضع من قبل فقالت هل أدلّكم على اهل بيت يكفلونه لكم و هم له ناصحون. فرددناه إلى امّه كى تقرّ عينها و لا تحزن...» (قصص / 13-11)
«و مادر موسى به خواهر او گفت: وضع و حال او را پيگيرى كن. او نيز از دور ماجرا را مشاهده كرد، در حالى كه آنان بىخبر بودند. ما همه زنان شيرده را از پيش بر او حرام كرديم تا تنها به آغوش مادر باز گردد و خواهرش (كه بىتابى مأموران را براى پيداكردن دايه مشاهده كرد) گفت«آيا شما را به خانوادهاى راهنمايى كنم كه مىتواند اين نوزاد را براى شما كفالت كنند و خيرخواه او باشند؟ ما او را به مادرش باز گردانيديم تا چشمش روش شود و غمگين نباشد...»
زن در جايگاه همسرى از منظر قرآن، نقشهاى بيشتر و مهمترى را در دو ساحت خانواده و جامعه عهدهدار است :
قرآن كريم در مواردى چند از زوجآفرينى موجودات از جمله انسان (= يعنى زن و مرد) سخن گفته است؛ اين مفهوم گذشته از بار معنايى همانندى تمام جانبه زن و مرد در ابعاد اساسى و اصول انسانى همچون، ارزشها، كماليابى و هويت انسانى، كاملكنندگى هر يك براى ديگرى را نيز مىرساند؛ چه هر زوجى به تنهايى نمىتواند آثار وجودى مترتب بر خود، مانند گسترش و تكثير نسل را بروز دهد مگر آنگاه كه زوج او نيز وجود و در كنار او حضور - متناسب با آن چيز - داشته باشد. كه اگر غير اين باشد، عنوان زوجيت صدق نمىكند و گذشته از آن وجود و دستكم اطلاق عنوان زوجبودن، لغو و بىثمر خواهد بود:
«يا أيّهَا النّاس اتّقوا ربّكم الّذى خلقكم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها...» (نساء / 1)
«اى مردم از مخالفت پروردگارتان بپرهيزيد، همان كس كه همه شما را از يك نفس آفريد و همسر او را نيز از همان نفس يگانه آفريد...»
در همان آيه شريفه پيش گفته، پس از آن كه خداوند از زوجآفرينى انسان و يگانگى آن دو در منشأ و گوهرآفرينش ياد مىكند، مىافزايد :
«...و بثّ منهما رجالاً كثيراً و نساءً...» (نساء / 1)
«از آن دو مردان و زنان فراوانى (در روى زمين) منتشر ساخت.»
آيه شريفه نقش مشترك و همانند براى زن و مرد در تكثير و گسترش نسل آدميان، قائل مىشود. و براى زنان سهمى به اندازه مردان در اين زمينه مىدهد. حال آن كه در زمان نزول قرآن، در عرف عرب جاهلى و بيشتر فرهنگهاى جوامع آن زمان، زن، تنها ظرف (= اوعيه) نطفه مردان به حساب مىآمد و نه شريك نسل و داراى تأثير در سويههاى خلقى و خلقى فرزندان و يا برخوردار از حقوق مادرى.
«و من آياته أن خلق لكم من انفسكم أزواجا لتسكنوا إليها و جعل بينكم مودة و رحمة...» (روم / 21)
«و از نشانههاى او اينكه از جنس خودتان همسرانى براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد...»
در نگره قرآنى مردان و زنان كاركرد لباس و پوشش نسبت به يكديگر را دارند :
«هنّ لباس لكم و انتم لباس لهنّ...» (بقره / 187)
«همسرانتان - زنان - لباس شما هستند و شما لباس آنها...»
تعبير لباس از زن و مرد در نقش همسرى، مىرساند كه از فوائد و كاركردهاى همسرى، مصونيت بخشى، حفظ وقار و آراستگى هر يك از همسران نسبت به ديگرى است.
خداوند در دو سوره از قرآن، زنان را مشاور همسرانشان معرفى كرده است:
«والوالدات يرضعن اولادهنّ حولين كاملين... فان اراد فصالاً عن تراضٍ منهما و تشاورٍ فلاجناح عليهما...» (بقره / 233)
«مادران فرزندان خود را دو سال تمام شير مىدهند... و اگر آن دو با رضايت و مشورت يكديگر بخواهند كودك را (زودتر) از شير بگيرند گناهى بر آنها نيست...»
«وأتمروا بينكم بمعروف...» (طلاق / 6)
«و (درباره فرزندان، كار را) با مشاوره شايسته انجام دهيد...»
مجال اين تأمل هست كه آيا دو مورد ياد شده داراى ويژگى بوده است يا قرآن از سه نمونه و راهنمايى و تأكيد بر دو مورد انگشت نهاد و موضوع قابل تسرّى به ساير موارد مديريت مشترك خانوادگى مىباشد.
«نساءكم حرث لكم فأتوا حرثكم أنّى شئتم...» (بقره / 223)
«زنان شما محل بذرافشانى شما هستند؛ پس هر زمان كه بخواهيد، مىتوانيد با آنها آميزش كنيد.»
لحن ترغيبگرايانه آيه شريفه بر تأمين نياز جنسى و كامروايى - از رهگذر آميزش با همسران - در هر لحظه و هر جاى كه احساس نياز شود، همزمان، مطلوب بودن و نيز نقش باثباتى همسران در اشباع جنسى شوهران را مىرساند.
قرآن كريم از همسران نوح و لوطعليهما السلام به عنوان نمادها و نمونههاى كفر و بىايمانى نام مىبرد. چنان كه از همسر فرعون، به عنوان الگوى مثبت و سزامند اقتدا براى همه مردان و زنان ياد كرده است :
«ضرب اللّه مثلاً للّذين كفروا امرأتٍ نوحٍ و امرأت لوطٍ كانتا تحت عبدين من عبادنا فخانتاهما فلم يغنياعنهما من اللّه شىءً و قيل ادخلا النّار مع الدّاخلين. و ضرب اللّه مثلاً للّذين آمنوا إمرأت فرعون إذ قالت ربّ ابنى لى عندك بيتاً فى الجنّة و نجّنى من فرعون و عمله و نجّنى من القوم الظالمين» (تحريم / 10 و 11)
«خداوند براى كسانى كه كافر شدهاند، به همسر نوح و همسر لوط، مثل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو پيامبر سودى به حالشان (در رهايى از عذاب الهى) نداشت و به آنها گفته شد: «وارد آتش شويد همراه كسانى كه وارد مىشوند. و خداوند براى مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است، در آن هنگام كه گفت: «پروردگارا خانهاى براى من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش.»
قرآن نهاد خانواده را كانونى براى تربيت (پرورش استعدادهاى درونى)1 و رشد توانايىهاى بالقوه فرزندان مىشناسد و براى سامانيابى ثمربخش وظيفه كودكپرورى، نقش و كاركرد هر يك از پدر و مادر را تعيين مىكند:
«والوالدات يرضعن اولادهنّ حولين كاملين لمن اراد أن يتمّ الرضاعة و على المولود له رزقهنّ و كسوتهنّ بالمعروف... لا تضارّ والدةٌ بولدها و لا مولود له بولده...» (بقره / 233)
«مادران فرزندان خود را دو سال تمام شير مىدهند، (اين) براى كسى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى را تكميل كند و بر آن كس كه فرزند براى او متولد شده (= پدر) لازم است خوراك و پوشاك مادر را به طور شايسته (در مدت شيردادن بپردازد) - هيچكس موظف به بيش از مقدار توانايى خود نيست - نه مادر (به خاطر اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به كودك را دارد و نه پدر.»
برخى پنداشتهاند كه اين تقسيم وظيفه به عصر و زمانى نظر دارد كه مادران خانهنشين بودهاند. از سوى ديگر قرآن خود تصريح كرده است كه اين حكم، الزامى نيست؛ بنابراين مىتواند مؤسسات پرورش كودك، پدر و يا هر كسى ديگرى جانشين مادر شود و تربيت كودك را بر عهده بگيرد. و براى شير مادر نيز غذاهاى مناسب، جايگزين گردد.
در پاسخ بايد گفت، كه اين تقسيم وظايف بين پدر و مادر، در نگره قرآنى، نه دلبخواهانه و فاقد بنيانهاى معرفتى و انسانشناختى كه برآمده از متن طبيعت، آفرينش و استعدادهاى متفاوتى است كه براى هر يك از زن و مرد وجود دارد، استعدادهاى طبيعى مرد همچون توانايى جسمى، سختكوشى، خشونت و... او را در جايگاه نانآور و پاسبان خانواده قرار داده است. مهر و عطوفت، ظرافت و لطافت طبع، صلحجويى، رقّت قلب، شكيبايى و... زن را وظيفه مادرى، تربيتى و پرورشى بخشيده است.
اين حقيقت در دنياى امروز كه دنياى فاصلهگرفتن مادران از فرزندان و پرداختن به كار بيرون از منزل است، نسبت به ساير زمانها روشنتر شده است كه هيچ، جايگزينى براى شير مادر نمىتوان سراغ گرفت و هيچ پرورشگاهى نمىتواند احساس، عاطفه، گرما، آرامش، نيروبخشى و ساير كاركردهاى روانى و عاطفى آغوش مادر را جبران كند.
دكتر بنيامين اسپاك (Dr. Benyamin Spock) روانپزشك و متخصص كودكان، در آمريكا عصاره دريافت سالها پژوهش و تحقيق كتابخانهاى و ميدانى خود در اين باره را چنين بازگو مىكند:
«كودكان مىتوانند رشد و تربيت طبيعى داشته باشند. براى رسيدن به اين هدف من به نتايجى رسيدهام كه به طور خلاصه از اين قرار است: ساعتى بعد از تولد نوزاد، فرزند را در اختيار مادر قرار دهند، تا او را مدتى لمس كند، تغذيه با پستان مادر بايد تشويق شود و تا حد امكان نوزاد هنگام انجام كارها، همراه مادر باشد.»2
او فوائد و آثار اين سفارشهاى تربيتى را سالمسازى و انسانىشدن هرچه بيشتر روابط جوامع بشرى مىداند و تغيير شرايط زندگى را كه بر اثر آن زنان از بيم تغييرات عضلانى، از دست دادن زيبايى، گريز از كسالت و خستگى خانهنشينى، بىحوصلگى، اشتغال به كار و عوامل از اين دست، نمىخواهند حتى بخشى از تربيت فرزندان را متحمّل شوند، دلايل قانعكننده براى كوتاهى در تربيت فرزندان از سوى خانواده و مادران نمىشناسد :
«من اميدوارم در حالى كه انتظار جامعه انسانىتر را داريم، مردان و زنانى باشند كه احساس كنند، مراقبت از كودكان و خانه، دستكم به اندازه هر فعاليت ديگرى، مهم و ارضاكننده است و هيچ زن و مردى تصور نكند كه براى انتخاب اين راه احساس شرمندگى كند.»3
1- همسر عمران مادر مريم
مريم زن نمونه و بانويى است كه در قرآن كريم ستايش افزون شده و زن برگزيده از ميان عالميان معرفى شده است :
«واذ قالت الملائكة يا مريم إن اللّه اصطفاك و طهّرك و اصطفاك على نساء العالمين» (آل عمران / 42)
«به ياد آوريد هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان چهان برترى داده است.»
قداست و برگزيدگى مريم را - آنسان كه قرآن روايت مىكند - تربيت يافتن وى در دامان مادرى چون همسر عمران، شايستگىها، باور، اخلاص و ايمان وى بىارتباط نيست. زيرا قرآن قبل از تكريم مريم، به ارائه ويژگىهايى از مادر او پرداخته است :
«ربّ إنّى نذرت لك ما فى بطنى محرّراً فتقبّل منّى إنّك انت السّميع العليم»
(آلعمران / 35)
(به ياد آوريد) هنگامى را كه همسر «عمران» گفت: «خدايا آن چه را در رحم دارم، براى تو نذر كردم، كه «محرّر» (و آزاد، براى خدمت خانه تو( باشد. از من بپذير كه تو دانا و شنوا هستى.»
بىترديد زنى با اين خداباورى و نيّت الهى و معنوى، دوره باردارى خويش را در كمال پرواپيشگى و بندگى خالصانه به سر برده و مراقب طهارت ظاهرى، باطنى و دورى از آلايشهاى تأثيرگذار بر كودك خويش بوده است.
رهيافت به راز و اهميت ياد كرد قرآن از انگيزه الهى و خالصانه مادر مريم به هنگام باردارى و پيشكش كردن جنين خويش به پيشگاه پروردگار هستى، وانگهى ميسر مىگردد كه توجه داشته باشيم كاوشها و دريافتهايى جديد علمى، بيانگر آن است كه حوادث محيطى و پيرامونى كودك از زمان تولد و حتى پيش از آن و در دوره جنينى، از قبيل تصورات، افكار، حزن و اندوه او، رفتارها و عملكردهاى مادر و نيز تغذيه، نظافت، گرفتن از شير و آموزش، داراى تأثير كامل در تنظيم و شكلگيرى شخصيت آينده او مىباشد.
تمامى روايات و نصوصى كه از آداب زفاف، شرايط زمانى، مكانى و بايستههاى زمان آميزش، تأثير آب، هوا، تغذيه و حالات روحى مادران بر فرزندان در دوره باردارى و شيردهى، سخن مىگويند، از همين منظر قابل دقت است.
دكتر بنيامين اسپاك، مىنويسد:
«انسان قبل از تولد نه تنها در رحم مادر رشد مىكند، تغذيه مىشود و محيط گرمى دارد، بلكه در همه حركتهاى او شريك است.»4
مادر مريم، درنخستين لحظههاى تولد فرزندش در انديشه پايبندى به عهدى است كه با خدا بسته است و زمانى كه مىبيند برخلاف تصور او دخترى به دنيا آورده كه نمىتواند بر اساس رسوم آن جامعه در شمار خدمتكاران خانه خدا درآيد، اما اين رويداد خلاف تصور، چيزى از ايمان وى، نمىكاهد و او همچنان ثابت قدم در عهدش باقى مىماند و نوزادش را «مريم» (عبادت كننده خداوند( نام مىنهد و با سپردن او، و نسلش به خداوند، خواهان امداد الهى در تربيت وى مىگردد:
«فلمّا وضعتها قالت ربّ إنّى وضعتُها اُنثى و اللّه اعلم بما وضعت و ليس الذّكر كالأنثى و إنّى سمّيتها مريم و إنّى اُعيذها بك و ذرّيّتها من الشيطان الرجيم» (آل عمران / 36)
«ولى هنگامى كه او را به دنيا آورد، (و او را دختر يافت) گفت: «خداوندا! من او را دختر آوردم - ولى خدا از آنچه او به دنيا آورده بود، آگاهتر بود - و پسر همانند دختر نيست. (دختر نمىتواند وظيفه خدمتگذارى معبد را همانند پسر انجام دهد.) من او را مريم نام گذاردم؛ و او و فرزندانش را از (وسوسههاى) شيطان رانده شده، در پناه تو قرار مىدهم.»
واژه «عوذ» به معناى پناهبردن، پناه دادن و تمسك به غير است.5 عوذ مريم به خدا، يعنى به تمام و كمال سپردن او به خداوند.
مادر مريم در تربيت شايسته او از هيچ كوششى فروگذار نكرد و خداوند به دست او و در دامان او، مريم را به رشد و كمالى بس نيك و شايسته رسانيد.
«و انبتها نباتا حسنا» بيانگر رشد، تربيت و پروش بايسته و مطلوب مريم است. قرآن يادآور شده است كه پاكى و پاكدامنى و صلاح پدر و مادر مريم، در ميان جامعه آنان مورد تأييد و تأكيد بوده و مردم انتظار داشتند كه به حكم قوانين طبيعى و اجتماعى، مريم نيز فردى شايسته باشد و قرآن اين انتظار را رد نكرده و نادرست نشمرده است.
«يا اخت هارون ما كان ابوك امرأ سوءٍ و ما كانت اُمّك بغيّاً» (مريم / 28)
«اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود، و نه مادرت زن بدكارهاى!»
مريم مادر عيسىعليه السلام بانو و مادر نمونه ديگرى است كه قرآن بر آن انگشت نهاده و تأكيد كرده است. مادرى كه از همان روزهاى نخستين جدايى از آغوش مادر، ساكن و مقيم خانه خدا شد و به عبادت الهى پرداخت.
مقام مريم در عبوديت و بندگى خداوند به مرتبهاى رسيد كه برگزيده خداوند شد. مائده آسمانى بر او فرود مىآمد ومورد غبطه پيامبر الهى (زكريا) قرار گرفت و داشتن چنان فرزندى را از خداوند درخواست كرد.
مريم از زنان مورد ستايش قرآن است از آن جهت كه پاكى و پاكدامنى خود را به شدت پاس داشته است و تا آنجا پيش رفته كه شايستگى دريافت نفخه الهى شده است.
«و مريم ابنت عمران الّتى أحصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا و صدّقت بكلمات ربّها و كُتبه و كانت من القانتين» (تحريم / 12)
«و مريم دختر عمران كه دامان خود را پاك نگاه داشت و ما از روح خود در آن دميديم، او كلمات پروردگار و كتابهايش را تصديق كرد و او از مطيعان فرمان خدا بود.
«و اذ قالت الملائكة يا مريم إنّ اللّه اصطفاك و طهّرك على نساءالعالمين. يا مريم اقنتى لربّك و اسجدى و اركعى معالرّاكعين» (آل عمران / 42 و 43)
و (به ياد آوريد) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان، برترى داده است. اى مريم! ( به شكرانه اين نعمت) براى پروردگار خود، خضوع كن و سجده بهجا آور و با ركوعكنندگان ركوع كن.»
از مجموع نام مريم به عنوان دختر عمران يا مادر عيسى و يا به صورت مستقل، بارها و بارها در قرآن ياد شده است و آيات مربوط به توصيف حالات شخصى، ويژگىهاى رفتارى، عبادى، خلقى، برگزيدگى و پاكدامنى مريم، سكنى گزينى او در عبادتگاه پروردگاه و بهرهورى از نعمتهاى بهشتى، چند مطلب قابل فهم و دريافت است :
يك : وارستگى، پاكدامنى، بندگى خالصانه مريم، سبب شد كه فرزند و مولود بزرگوارى چون عيسى مسيحعليهما السلام در دامن او زاده شود؛ چه اگر زنى بسان مريم و به پيمانه قداست، پاكى و پرواپيشگى او نمىبود نمىتوانست، اين شرافت را كسب كند و ظرفيت و شايستگى مادرشدن براى عيسى مسيحعليهما السلام را بيابد.
دو : تولد فرزندى چون عيسى از مادرى چون مريم سزا است و اين به صورت آشكار نقش مادر در تربيت فرزندان در مراحل جنينى و پس از آن و نيز تأثير حالات روحى، اخلاق و ايمان مادران بر خلق و خوى و حالات و رفتار فرزندان را مىرساند.
سه : گويى تمام عظمت و تقديس مريم در نقش مادرى او به عيسى و زادن و پروردن او خلاصه مىشود. كثرت آيات ناظر بر مادرى مريم براى عيسى از همين منظر قابل فهم است.
چهار : مادرى مريم، براى عيسىعليه السلام را نمىتوان بسان گذرگاه و ظرفى بدون نقش و تأثير براى مظروف و شخصيت مسيح انگاشت كه اگر چنين مىبود، ياد كرد آن همه توصيف از پرواى اخلاقى، خداباورى مريم و جاى گرفتن وى در مقدسترين مكان، پرداختن به پرستش شبانهروزى خداوند و تغذيه از پاكترين غذاها، در دوره پيشامادرى، ضرورت و توجيه درخور فهم و عقلانى نمىيافت!
افزودن بر اين، بشارت تولد عيسىعليه السلام را فرشتگان به مريم دادند و آن نوزاد را با لقب «فرزند مريم» معرفى كردند و اين يعنى كه او سهمى به سزا در تحقق اراده الهى و تولد فرزندى چون عيسى از دامن او داشته است :
«اذ قالت الملائكة يا مريم إنّ اللّه يبشّرك بكلمةٍ منه اسمه المسيح عيسى ابن مريم وجيهاً فىالدنيا و الاخرة و من المقرّبين» (آل عمران / 45)
«(به ياد آوريد) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم! خداوند تو را به كلمهاى ]= وجود با عظمتى[ از طرف خود بشارت مىدهد كه نامش مسيح، عيسى پسر مريم است؛ در حالى كه در اين جهان و جهان ديگر، صاحب شخصيت خواهد بود و از مقربان (الهى) است.»
يكى از آياتى كه بهگونه صريح تأثير نقش تربيتى، شخصيتى و صفات اخلاقى، دينى مريم در تكوين شخصيت عيسىعليه السلام را باز مىگويد، آيه هفتاد و پنجم سوره مباركه مائده است:
«ما المسيح ابن مريم إلا رسولٌ قد خلت من قبله الرّسل و امّه صديقه كانا يأكلان الطعام» (المائده / 75)
«مسيح فرزند مريم، فقط فرستاده (خدا) بود؛ پيش از وى نيز، فرستادگان ديگرى بودند. مادرش، زن بسيار راستگويى بود؛ هر دو غذا مىخوردند؛ (با اين حال، چگونه دعوى الوهيت مسيح و پرستش مريم را داريد؟!)
يكى از جنبههاى تأكيد خداوند بر «صديقه» بودن مريم آن است كه بگويد، پارهاى از خصوصيات و صفات منحصر به فرد و استثنايى عيسىعليه السلام ره آورد صفت صديقبودن مادر او، مريم است و گرنه او انسانى است بسان ساير انسانها.
موسىعليه السلام در روزگارى به دنيا آمد كه فرعون، فرزندان پسر بنىاسرائيل را سر مىبريد تا سلطنت وى زوال نيابد.
از همان روزهاى نخست ولادت موسىعليه السلام، مادر وى را ، تشويق و اضطراب فراگرفت و از تدبير و چارهانديشى در حفظ جان فرزند خويش، عاجز ماند. در اين هنگام بود كه مادر موسىعليه السلام از سوى خدا راهنمايى شد :
«و اوحينا الى امّ موسى أن أرضعيه فاذا خفت عليه فألقيه فى اليمّ و لا تخافى و لاتحزنى إنّا رادّوه اليك و جاعلوه من المرسلين. فالتقطه آل فرعون ليكون لهم عدوّاً و حزناً» (قصص / 7 و 8)
«و ما به مادر موسى الهام كرديم كه : «او را شير ده و هنگامى كه بر او ترسيدى، وى را در دريا(ى نيل) بيفكن؛ و نترس و غمگين مباش، كه ما او را به تو بازمىگردانيم، و او را از رسولان قرار مىدهيم. (هنگامى كه مادر به فرمان خدا او را به دريا افكند) خاندان فرعون او را از آب گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مايه اندهشان گردد!»
در اين ماجرا چند موضوع شايان درنگ است :
يك : وحى الهى به مادر موسىعليه السلام چه به معناى الهام باشد و يا شنيدن صدا و يا هر مكانيسم ديگر، آن چه مهم مىنمايد و منزلت مادر موسىعليه السلام را به عنوان مادر بسى والايى مىبخشد، اين واقعيت است كه مىبينيم، تمامى تدبير و راهكارهاى وحيانى خداوند به صورت ريز، دقيق، مدبرانه و با شجاعت برخاسته از ايمان از سوى مادر موسى فراگرفته و اجرا مىشود و خداوند از ايمان، قلب مطمئن، تعهد و اجراى دقيق دستورات خود به وسيله مادر موسىعليه السلام با لحن ستايش گزارش مىكند.
دو : راز بازگشت دوباره موسى به آغوش مادر، تسكين قلب مادر موسى، زدودن اندوه از وى و اثبات حقانيت وعده خداوند دانسته شده است :
«فرددناه إلى امّه كى تقرّ عينها و لا تحزن ولتعلم أنّ وعداللّه حق...» (قصص / 13)
«ما او را به مادرش بازگردانيديم تا چشمش روشن شود و غمگين نباشد و بداند كه وعده الهى حق است.»
اما اين واقعيت كه از ميان تمامى راههاى ممكن خداوند راهكار امتناع او از پذيرش و مكيدن پستان زنان ديگر را عامل بازگشت موسى به مادر، تقدير و پيشبينى مىكند، نشانگر اين مطلب مىتواند باشد كه كار تربيت، پرورش، تغذيه و رشد موسى پيامبر بايد كه به وسيله زنى چون مادر خود وى كمال و انجام پذيرد و نه هر زن شيرده ديگر، و اين به معناى برجسته كردن اهميت نقش تربيتى مادران در سمت و سويابى فرزندان و ارائه الگوى موفق از مادرى است كه باايمان اخلاص و اعتماد و اتكال به خداوند كار تربيت و پرورش فرزندى چون موسىعليه السلام را به شيوه احسن و بهترين وجه ممكن به فرجام رساند.
اگر از داستان نوحعليه السلام بگذريم كه برخى از قرآنپژوهان شقاوت فرزند نوح را برآيند زاده شدن و تربيت يافتن در دامان مادر ناشايست قلمداد كردهاند؛ زيرا كه از خانواده نوح اين هر دو مادر و فرزند بودند كه به نوح ايمان نياوردند و با كافران غرق طوفان شدند. موردى را نمىتوان يافت كه زن در نقش مادرى نكوهش شده باشد.
به ويژه اين كه قرآن، بدفرجامى و اعراض فرزند نوحعليه السلام از ايمان به شريعت و آيين پدر را، حتى با اشاره و تلويح به مادر او نسبت نداده است. بدين ترتيب جايى را نمىشود سراغ گرفت كه قرآن كريم به صورت روشن و صريح، زنان را در جايگاه و نقش مادرى نكوهش و توبيخ كرده باشد.
آنان كه با ملاكهاى ارزشگذارى اسلام آشنايى دارند، مىدانند كه اسلام و فرهنگ قرآنى به تمامى كسانى را كه داراى نقش و كاركرد تربيتى هستند، ارج و منزلت بيش از سايرين بخشيده است، ربوبيت از صفات كماليه الهى و خداوند «رب» تربيت كننده و پرورش دهنده مطلق جهانيان است: «الحمدللّه ربّ العالمين»
پيامبران الهى از جمله صفات و رسالتهايشان، مربيگرى و آموزگارى است: «هوالّذى بعث فى الامّيّين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة و إن كانوا من قبل لفى ضلالٍ مبين» (جمعه / 2)
«و كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده، رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مىخواند و آنها را تزكيه مىكند و به آنان كتاب (قرآن) و حكمت مىآموزد هر چند پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند!»
از اين رو مهمترين مواردى كه قرآن به نقش قابلتحسين مادران پرداخته، مواردى است كه به جنبه مربيگرى آنان نظر داشته است. از آن جمله :
1- حق بيشتر مادران بر فرزندان. نيكى و احسان به والدين در هفت سوره قرآن، سفارش شده و همواره پس از ايمان به خدا و يكتاپرستى كه سنگبناى سازواره انديشه اسلامى را تشكيل مىدهد، قرار گرفته است.
در دو سوره از اين سورهها بر روى واژه مادر «ام» جداگانه تكيه شده و زحمتها، رنجها و بيدارىهايى كه براى پرورش، تربيت و سلامت فرزند خود در هنگام باردارى، شيردهى، متحمل گشته است، يادآور شده و بدينسان منزلت مادرى را ارج بيشتر از پدربودن نهاده و حقوق بيشتر او بر فرزندان را گوشزد كرده است :
«و وصّينا الانسان بوالديه حملته اُمّه وهناً على و هنٍ وفصاله فى عامين أن اشكرلى ولوالديك» (لقمان / 15)
«و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش كرديم. مادرش او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل كرد (به هنگام باردارى هر روز رنج تازهاى را متحمل مىشد) و دوران شيرخوارگى او دو سال پايان مىيابد (آرى به او توصيه كردم) كه براى من و براى پدر و مادرت شكر به جا آور كه بازگشت (همه شما) به سوى من است.»
«و وصّينا الانسان بوالديه إحساناً حملته اُمه كرهاً و وضعته كُرهاً و حمله و فصاله ثلاثون شهراً...» (احقاف / 15)
«ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادر نيكى كند، مادرش او را با ناراحتى حمل مىكند و با ناراحتى بر زمين مىگذارد و دوران حمل و از شير باز گرفتنش سىماه است»
2- قرآن در سوره اسراء احسان و نيكى به والدين را در شمار قضاء و احكامى كه الزامى و بايدى است قرار مىدهد و نمونههاى از رفتار و برخورد محسنانه و نيكو را نيز يادآور مىشود و در آخر مىافزايد كه فرزندان بايد، در خلوتگه راز و نيايش با خداوند، از نقش تربيتى والدين ياد كند:
«... و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيراً» (اسراء/ 24)
«و بگو؛ پروردگارا همانگونه كه آنان مرا در كوچكى تربيت كردند، مشمول رحمتشان قرار ده.»
انتخاب عنوان «تربيت» (گذشته از اين كه مىتواند به دليل شمول و پوششدهى آن بر همه فعاليتهاى كودكپرورى پدر و مادر باشد( بيانگر آن است كه از يكسو، تمامى اعمال و رفتارهاى پدر و مادر جنبه تربيتى دارند و از سوى ديگر تربيت ستوده و بايسته همان پدر و مادر بوده كه چنين فرزند خداجو و نيايشگر پرورده شده است.
1- مطهرى، مرتضى، تعليم و تربيت، چاپ هشتم، تهران، انتشارات الزهرا، 49 1365؛ سادات، محمد على، اخلاق اسلامى، چاپ سوم، تهران، شركت چاپ و نشر ايران، 7/ 1373.
2- بنيامين اسپاك، تغذيه، تربيت و نگهدارى كودك، ترجمه احمد ميرعابدينى، چاپ اول، تهران، نشر چكامه، 544/ 1362.
3- همان، / 549.
4- همان، 543/1.
5- رشيد رضا، محمد، تفسير القرآن الحكيم (تفسيرالمنار)، چاپ دوم، بيروت، دارالمعرفة،
29/3.