جالوت

پدیدآورمحمد نظری

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 9

تاریخ انتشار1393/05/05

منبع مقاله

share 3022 بازدید

جالوت :فرمانده سپاه فلسطين كه در نبرد با بنى اسرائيل به دست داود نبى عليه السلام كشته شد

جالوت معرّب جليات (گليات) است كه در زبان عبرى به معناى تبعيدى[1] و گاه به معناى عريان كردن و كشف كردن[2] آمده است.
كتاب مقدس، وى را پهلوانى بسيار تنومند و از شجاعان فلسطين مى خواند. گزارش مفصّل آن درباره جزئياتى چون قدّ سه مترى جالوت، زره فلسى (سكه هاى نازك مسى)[3] او به وزن 5000 مثقال (حدود 57 كيلو)، ساق بندهاى برنجين، سرنيزه 600 مثقالى (حدود 7 كيلو) و سپر وى، همچنين هراس بنى اسرائيل از او و خوددارى آنان از نبرد با وى مؤيد اين معناست.[4] بر اساس گزارش كتاب مقدس دوره 350 ساله اى از تاريخ بنى اسرائيل به «دوره داوران» (حُكّام مقتدر بنى اسرائيل) موسوم است. اين دوره پس از مرگ يوشع شروع مى شود و با آغاز دوران پادشاهى و سلطنت شائول به عنوان نخستين پادشاه بنى اسرائيل پايان مى يابد. در دوره داوران هنوز اقوام و قبايلى چون فلسطينى ها، مديانيان و عَمُّونيان در سرزمين كنعان مانده بودند و گاه و بيگاه به بنى اسرائيل هجوم مى بردند.[5] بنى اسرائيل در اين دوره همانند اقوام مجاور به بت پرستى روى آورده بودند و گاه به جاى جنگيدن با دشمن به جان يكديگر مى افتادند. در چنين اوضاعى است كه آنان در مواردى مغلوب و خراجگزار اقوام ديگر مى شوند؛ از جمله در پايان دوران داوران و معاصر نبوت سموئيل، فلسطينى ها (قوم جالوت) بنى اسرائيل را شكست داده، تابوت مقدس (حاوى ميراث برجاى مانده از موسى و هارون عليهماالسلام) را به غارت مى برند. از كتاب مقدس برمى آيد كه گرايش به بت پرستى و سرپيچى از فرمان هاى خداوند زمينه ضعف، انحطاط، سستى و اختلاف بنى اسرائيل و در نتيجه سلطه دشمنان از جمله قوم جالوت را بر آنان فراهم كرده است.[6]
در يكى از جنگ ها، جالوت در مصاف با سپاه بنى اسرائيل به مبارزطلبى پرداخته، آنان را دچار رعب و وحشت مى كند و چون كسى جرئت نبرد با او را ندارد، هماوردطلبى وى به مدت 40 روز، هر صبح و شام تكرار مى شود. سرانجام داود به رغم خردسالى خويش داوطلب مبارزه با جالوت شده، با چوبدستى و فلاخن و چند قلوه سنگ به جنگ او مى رود. جالوت با ديدن داود، او را تهديد، تحقير و مسخره مى كند. داود از شكست او سخن گفته، هنگام نبرد با هدف قرار دادن پيشانى وى به وسيله سنگِ فلاخن، جالوت را بر زمين مى افكند؛ آن گاه به سرعت و با شمشير خود او سر از بدن وى جدا مى كند. با كشته شدن جالوت، سپاه فلسطين فرار كرده، بنى اسرائيل آن ها را تعقيب مى كنند.[7]
نام جالوت سه بار به صراحت در قرآن آمده است. (بقره/2،249 - 251) آيه 246 بقره/2 نيز به ستمكارى هاى او و قومش اشاره دارد. شمارى از مفسران آيه 5 اسراء/17 را هم اشاره به جالوت و سپاه وى دانسته اند.[8]
در منابع تفسيرى و تاريخى مسلمانان نيز، جالوت پهلوانى قوى هيكل، جنگجو[9] و مشهورترين قهرمان[10] و فرمانده سپاه فلسطين[11] گزارش شده است. تعبير «وزادَهُ بَسطَةً فِى العِلمِ والجِسم ...» (بقره/2،247) كه به قدرت بدنى و تنومندى طالوت اشاره دارد نيز مى تواند مؤيدى بر قدرت بدنى جالوت باشد[12]، چرا كه پيامبر بنى اسرائيل براى قانع كردن منتقدان انتخاب طالوت به فرمانروايى، به قدرت و تنومندى وى اشاره مى كند.
برخى مفسران او را از قبطيان مصر[13] و اغلب از فرزندان عمليق بن عاد و رهبر عمالقه[14] دانسته اند. ابن خلدون با ردّ قبطى يا بربر بودن جالوت، او را كنعانى (فلسطينى) دانسته، نسبتش را به حام بن نوح مى رساند.[15]
مفسران، محل زندگى جالوت و قوم وى را ساحل درياى روم (مديترانه)، بين مصر و فلسطين دانسته اند.[16] منابع تفسيرى كه به دين جالوت و قومش اشاره كرده اند، آن ها را بت پرست دانسته اند.[17] تعبير «... وانصُرنا عَلَى القَومِ الكـفِرين...» (بقره/2،250) مى تواند مؤيد همين مطلب باشد. برخى مورّخان آن ها را ستاره پرست دانسته است.[18]
از آيات قرآن برمى آيد كه قوم جالوت با تسلط بر بنى اسرائيل آنان را از ديارشان بيرون رانده و شمارى از فرزندانشان را به اسارت گرفته بودند. بنى اسرائيل از پيامبر زمان خويش كه اغلب نام او را اشموئيل دانسته اند[19] خواستند تا فرمانروايى براى آنان برگزيند تا آن ها براى بازپس گيرى سرزمين و آزادى فرزندان خويش به جهاد بپردازند:«اَلَم تَرَ اِلَى المَلاَءِ مِن بَنى اِسرءيلَ مِن بَعدِ موسى اِذ قالوا لِنَبِىٍّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِكـًا نُقـتِل فى سَبيلِ اللّهِ قالَ هَل عَسَيتُم اِن كُتِبَ عَلَيكُمُ القِتالُ اَلاَّ تُقـتِلوا قالوا وما لَنا اَلاَّ نُقـتِلَ فى سَبيلِ اللّهِ وقَد اُخرِجنا مِن دِيـرِنا واَبنائِنا فَلَمّا كُتِبَ عَلَيهِمُ القِتالُ تَوَلَّوا اِلاّ قَليلاً مِنهُم واللّهُ عَليمٌ بِالظّــلِمين». (بقره/2،246)
زمان غلبه جالوت بر بنى اسرائيل حدود 250 سال بعد از وفات موسى عليه السلام است[20]، زيرا داود عليه السلام كه معاصر و قاتل جالوت است، حدود 250 سالبعد از حضرت موسى عليه السلام بوده است.[21] مفسران، هماهنگ با تورات، سرپيچى بنى اسرائيل از دستورات خداوند، تغيير و تبديل دين الهى، گناهان زياد[22] و عدم پيروى از پيامبران الهى[23] و در نتيجه ضعيف شدن روابط و عواطف اجتماعى ميان آنان را[24] زمينه ساز تسلّط جالوت بر آنان دانسته اند. براساس گزارش هاى تفسيرى، جالوت افزون بر تصرف سرزمين بنى اسرائيل، بيرون راندن آنان از آنجا و به اسارت گرفتن شمار زيادى از فرزندان قوم از جمله 440 نفر از بزرگزادگان، تورات را به غارت برد[25] و آنان را به پرداخت جزيه واداشت،[26] و بسيارى از مردانشان را نيز كشت و زنانشان را به بردگى گرفت.[27]
برخى از مفسران، آيه 5 اسراء/17 را نيز با تسلط جالوت بر بنى اسرائيل مرتبط دانسته اند. آيات ياد شده از دو بار فسادانگيزى و استكبار بنى اسرائيل در روى زمين خبر مى دهند و اينكه در هر بار خداوند گروهى از بندگان خود را مأمور سركوبى آن ها مى كند: «وقَضَينا اِلى بَنى اِسرءيلَ فِى الكِتـبِ لَتُفسِدُنَّ فِى الاَرضِ مَرَّتَينِ ... * فَاِذا جاءَ وَعدُ اُولـهُما بَعَثنا عَلَيكُم عِبادًا لَنا اولى بَأسٍ شَديدٍ فَجاسوا خِلـلَ الدّيار». مفسران ياد شده حمله نخست را به جالوت و سپاه وى نسبت داده اند.[28] اگرچه اين نظر نيز مؤيّدى است بر مطالب پيش گفته درباره علل انحطاط بنى اسرائيل و قدرت فوق العاده جالوت و سپاهيان وى، تطبيق آيه با توجه به تعبير «... عِبادًا لَنا ...» (اسراء/17،5) بر جالوت و سپاهيان وى كه كافر بوده اند، مشكل به نظر مى رسد[29]، چنان كه بسيارى از مفسّران نامى نيز اين احتمال را هرچند با استدلال هاى متفاوت رد كرده اند.[30]
با اعلام آمادگى بنى اسرائيل براى جهاد با دشمن، پيامبر آنان از انتخاب الهى طالوت براى فرماندهى جنگ خبر داد و در پاسخ اعتراض قوم به اين گزينش، به دانايى و قدرت جسمانى طالوت اشاره كرد: «وقالَ لَهُم نَبِيُّهُم اِنَّ اللّهَ قَد بَعَثَ لَكُم طالوتَ مَلِكـًا ...». (بقره/2،247) با حركت بنى اسرائيل براى جنگ با جالوت بيشتر آنان در پى آزمون تشنگى و عبور از نهر و خوردن آب، از لشكر طالوت جدا شدند وى با گروهى اندك به رويارويى جالوت رفت. (بقره/2،249) شمار سپاه طالوت را پيش از ابتلا به نهر 60000 و 80000[31] و عبوركنندگان از نهر را 1000[32]، 4000[33] و بسيارى از تفاسير و روايات، 313 نفر به تعداد مجاهدان جنگ بدر[34] دانسته اند. در مقابل، شمار سپاه جالوت را دست كم 100000 نفر سراپا مسلح[35] و حداكثر 800000 نفر نوشته اند.[36] به نظر مى رسد تعداد افراد ياد شده براى هر دو سپاه اغلب مبالغه آميز است.
هنگامى كه باقى مانده سپاه طالوت نهر اردن را پشت سر نهادند، گروهى از آنان اظهار داشتند كه تاب جنگيدن و مقاومت در برابر جالوت و سپاه وى را ندارند، چه رسد به شكست دادن آن ها[37]؛ اما گروهى ديگر كه به خدا ايمانى راسخ داشتند، با اشاره به امداد الهى، غلبه بر سپاه جالوت را به رغم پرشمار بودن آنان، امكانپذير خواندند: «فَلَمّا جاوزَهُ هُوَ والَّذينَ ءامَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا اليَومَ بِجالوتَ وجُنودِهِ قالَ الَّذينَ يَظُنُّونَ اَنَّهُم مُلـقُوا اللّهِ كَم مِن فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَت فِئَةً كَثيرَةً بِاِذنِ اللّهِ واللّهُ مَعَ الصّـبِرين». (بقره/2،249) گروه ياد شده هنگامى كه با جالوت و سپاه وى رو به رو شدند، از خداوند پايدارى و پيروزى بر كافران را طلب كردند: «ولَمّا بَرَزوا لِجالوتَ وجُنودِهِ قالوا رَبَّنا اَفرِغ عَلَينا صَبرًا وثَبِّت اَقدامَنا وانصُرنا عَلَى القَومِ الكـفِرين». (بقره/2،250) فراوانى قابل توجه سربازان جالوت نسبت به لشكر طالوت و نيز سمت فرماندهى جالوت براى سپاه خويش از دو آيه ياد شده برداشت مى شود.
محل استقرار سپاه جالوت را دامنه كوه ايليا دانسته اند كه حائل ميان آن ها و مصر بوده است.[38]
قرآن درباره جزئياتى مانند چگونگى به ميدان آمدن جالوت، محتواى رجزخوانى او، چگونگى داوطلب شدن داود براى جنگ با جالوت و نحوه كشتن او گزارشى نكرده است؛ اما مفسران كم و بيش به آن پرداخته اند. براساس پاره اى گزارش هاى تفسيرى، جالوت سوار بر فيل[39]، اسب يا استر[40]، سر تا پا مسلّح[41]، با تاجى بر سر و ياقوتى درخشان بر پيشانى[42] به ميدان آمد و از طالوت خواست به جاى كشتن قوم يكديگر[43] خود او يا فردى ديگر به جنگ وى برود و هركس غالب شد، فرمانروايى و پادشاهى از آن او باشد.[44] به رغم درخواست طالوت كسى از سپاه او جرئت رويارويى با جالوت را نيافت، از اين رو طالوت براى ترغيب جنگجويان وعده شركت دادن در حكومت و همسرى دختر خويش را به قاتل جالوت داد.[45]
به اعتقاد برخى مفسران، خداوند به پيامبر وقت وحى كرده بود كه قاتل جالوت، داود است.[46] داود چوپانى نوجوان بود[47] و به سبب حضور برادرانش در سپاه طالوت[48] نزديك محل مقابله دو لشگر تردد مى كرد. طبق نقل بسيارى از مفسّران در بين راه چند قطعه سنگ با وى سخن گفتند و از او خواستند كه به وسيله آن ها جالوت را بكشد.[49] داود سنگ ها را برداشت و با حضور در صحنه نبرد، مبارزطلبى جالوت را ديد و سخنان بنى اسرائيل را درباره سختى مبارزه با جالوت و قدرتمندى او شنيد. اعلام آمادگى داود براى كشتن جالوت[50]، رفتن وى به جنگ با موافقت طالوت[51] و بدون سلاح و زره و به همراه فلاخن و چند قلوه سنگ[52]، تمسخر او به وسيله جالوت[53] و اظهار دلسوزى نسبت به او، افتادن رعب در دل جالوت[54]، خبر دادن داود از كشته شدن جالوت به دست خود[55] و هدف قرار دادن پيشانى او با سنگ و به همراه ذكر نام خدا[56] از گزارش هاى ديگر مفسران دراين باره و اغلب هماهنگ با توراتاند. اصابت سنگ به ميان دو چشم جالوت و فرو رفتن آن در مغز وى، سرنگونى جالوت از روى مركب، متوارى شدن سپاه جالوت با كشته شدن وى[57] و جدا شدن سر جالوت با سلاح خود او و به دست داود از ديگر گزارش هاى مفسران اند[58]:«فَهَزَموهُم بِاِذنِ اللّهِ وقَتَلَ داوودُ جالوت ...». (بقره/2،251) برخى مفسران به نقش باد، در اصابت سنگ به پيشانى جالوت[59] يا افكندن كلاهخود از سر وى[60] اشاره مى كنند كه احتمالاً براى طبيعى جلوه دادن حادثه و پاسخ به اين پرسش احتمالى است كه چگونه سنگ مستقيما به پيشانى او خورد، يا چرا كلاهخود مانع آن نشد، در حالى كه قدرت و اراده خاص خدا در اين حادثه به روشنى نمايان است تا با كشته شدن قوى ترين پهلوان به دست يك نوجوان از يك سو حقارت و ناتوانى كافرانِ به ظاهر نيرومند در برابر مؤمنان راستين نشان داده شود و از سوى ديگر زمينه براى سلطنت آينده داود فراهم گردد.
بر اساس پاره اى گزارش هاى تفسيرى با كشته شدن جالوت، شمارى از سپاه طالوت با آوردن سلاحى يا قسمتى از بدن جالوت مدعى كشتن وى شدند.[61] طالوت گفت كه كشنده جالوت كسى است كه سر وى را بياورد و داود سر جالوت را به حضور طالوت آورد.[62] طالوت بنا بر وعده قبلى خود دخترش را به داود تزويج كرد.[63] محبوبيت داود بر اثر كشتن جالوت روز به روز در ميان بنى اسرائيل بيشتر[64] و زمينه فرمانروايى وى فراهم شد:«... وءاتـهُ اللّهُ المُلكَ والحِكمَةَ وعَلَّمَهُ مِمّا يَشاء...». (بقره/2،251). پس از وفات طالوت يعنى 7 سال بعد[65]، داود به حكومت رسيد. بنابر گفته بسيارى از مفسران، داود نخستين كسى از ميان بنى اسرائيل است كه ميان نبوت و حكومت جمع كرد.[66] از ظاهر آيه ارتباط بين كشتن جالوت و رسيدن داود به اين مقام برداشت مى شود: «... و قَتَلَ داوودُ جالوتَ وءاتـهُ اللّهُ المُلكَ والحِكمَة ...». بر اساس گزارش عده اى از مفسران، طالوت بر اثر افزايش محبوبيت داود، به وى حسادت ورزيد و درصدد قتل وى برآمد.[67] به نظر مى رسد اين گزارش ها به واسطه نقل افرادى چون وهب بن منبه و ابن اسحاق، عمدتا متأثر از گزارش تورات است و با گزينش الهى طالوت (بقره/2،247) چندان سازگارى ندارد، حتى برخى با استناد به آيه ياد شده، عصمت طالوت را مطرح كرده اند.[68] (<= طالوت)
قتل جالوت به دست داود و دفع تجاوز جالوتيان توسط طالوت و سپاه وى و جلوگيرى از فراگيرى فساد در جامعه آن عصر، پرتوى از تفضل جهانشمول الهى اند: «... لَولا دَفعُ اللّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَفَسَدَتِ الاَرضُ و لـكِنَّ اللّهَ ذو فَضلٍ عَلَى العــلَمين». (بقره/2،251) قرآن كريم مجموعه اين حوادث، كشته شدن جالوت به دست داود نوجوان و نيز مغلوب شدن سپاه عظيم جالوت توسط سپاه اندك طالوت را، از آيات الهى برشمرده است:«تِلكَ ءايـتُ اللّهِ نَتلوها عَلَيكَ بِالحَق...». (بقره/2،252)

منابع

ارشاد العقل السليم، ابوالسعود (م. 982 ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1411 ق؛ اقرب الموارد، الشرتونى اللبنانى، تهران، دارالاسوة، 1416 ق؛ انوار التنزيل، البيضاوى (م. 685 ق.)، به كوشش عبدالقادر، بيروت، دارالفكر، 1416 ق؛ البحر المحيط، ابوحيان الاندلسى (م. 754 ق.)، بيروت، دارالفكر، 1412 ق؛ تاريخ الامم والملوك، الطبرى (م. 310 ق.)، به كوشش گروهى از علماء، بيروت، اعلمى، 1403 ق؛ تاريخ اليعقوبى، احمد بن يعقوب (م. 292 ق.)، بيروت، دارصادر، 1415 ق؛ التبيان، الطوسى (م. 460 ق.)، به كوشش العاملى، بيروت، دار احياء التراث العربى؛ تفسير جوامع الجامع، الطبرسى (م. 548 ق.)، بيروت، دارالاضواء، 1412 ق؛ تفسير روح البيان، بروسوى (م. 1137 ق.)، بيروت، دارالفكر؛ تفسير الصافى، الفيض الكاشانى (م. 1091 ق.)، بيروت، اعلمى، 1402 ق؛ تفسير عبد الرزاق، عبدالرزاق الصنعانى (م. 211 ق.)، به كوشش محمود محمد، بيروت، دارالكتب العلمية، 1419 ق؛ تفسير العياشى، العياشى (م. 320 ق.)، به كوشش رسولى محلاّتى، تهران، المكتبة العلمية الاسلاميه؛ تفسير غريب القرآن الكريم، الطريحى (م. 1085 ق.)، به كوشش محمد كاظم، قم، زاهدى؛ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير (م. 774 ق.)، به كوشش مرعشلى، بيروت، دارالمعرفة، 1409 ق؛ التفسير الكبير، الفخر الرازى (م. 606 ق.)، قم، دفتر تبليغات، 1413 ق؛ تفسير كنزالدقايق، المشهدى (م. 1125 ق.)، به كوشش درگاهى، تهران، وزارت ارشاد، 1411 ق؛ تفسير المراغى، المراغى (م. 1371 ق.)، دارالفكر؛ تفسير المنار، رشيد رضا (م. 1354 ق.)، قاهرة، دارالمنار، 1373 ق؛ تفسير نمونه، مكارم شيرازى و ديگران، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1375 ش؛ تفسير نورالثقلين، العروسى الحويزى (م. 1112 ق.)، به كوشش رسولى محلاتى، اسماعيليان، 1373ش؛ جامع البيان، الطبرى (م. 310 ق.)، به كوشش صدقى جميل، بيروت، دارالفكر، 1415 ق؛ الجامع لاحكام القرآن، القرطبى (م. 671 ق.)، بيروت، دارالكتب العلمية، 1417 ق؛ الجواهر، طنطاوى بن جوهرى (م. 1358 ق.)، به كوشش احمد سعدعلى، بيروت، دارالفكر 1355 ق؛ الجواهرالحسان، الثعالبى (م. 875 ق.)، به كوشش ابومحمد الغمارى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1416 ق؛ دائره المعارف الكتابيه، وليم وهبه بباوى و ديگران، قاهرة، دارالثقافة، 1992 م؛ الدرالمنثور، السيوطى (م. 911 ق.)، بيروت، دارالفكر، 1414 ق؛ روح المعانى، الآلوسى (م. 1270 ق.)، به كوشش محمد حسين، بيروت، دارالفكر، 1417 ق؛ زادالمسير، ابن الجوزى (م. 597 ق.)، بيروت، المكتب الاسلامى، 1407 ق؛ فتح القدير، الشوكانى (م. 1250 ق.)، بيروت، دارالمعرفه؛ الفتوحات الالهيه، سليمان بن عمر العجيل (م. 1204 ق.)، به كوشش ابراهيم شمس الدين، بيروت، دارالكتب العلمية، 1416 ق؛ فى ظلال القرآن، سيد قطب (م. 1386 ق.)، القاهرة، دارالشروق، 1400 ق؛ قاموس كتاب مقدس، مستر هاكس، تهران، اساطير، 1377ش؛ قاموس الكتاب المقدس، بطرس عبدالملك و ديگران، القاهرة، دارالثقافة، 1994 ق؛ الكامل فى التاريخ، ابن اثير على بن محمد الجزرى (م. 630 ق.)، بيروت، دار صادر، 1385 ق؛ كتاب مقدس، ترجمه: فاضل خان همدانى، ويليام گلبن، هنرى مرتن، تهران، اساطير، 1380 ش؛ الكشاف، الزمخشرى (م. 538 ق.)، قم، بلاغت، 1415 ق؛ مجمع البيان، الطبرسى (م. 548 ق.)، بيروت، دارالمعرفة، 1406 ق؛ مدارك التنزيل، النسفى (م. 701 ق.)، دارالفكر؛ الميزان، الطباطبايى (م. 1402 ق.)، بيروت، اعلمى، 1393 ق؛ واژه هاى دخيل در قرآن مجيد، آرتور جفرى، ترجمه: بدره اى، توس، 1372 ش.
Encyclopedia Judaica, CD-ROM (Edition 2011).
محمد نظرى



[1]. اقرب الموارد، ج 1، ص 448، «جلت»؛ واژه هاى دخيل، ص 164؛ قاموس الكتاب المقدس، ص 265.
[2]. دائره المعارف الكتابيه، ج 2، ص 560.
[3]. قاموس كتاب مقدس، ص 659، «فلس».
[4]. كتاب مقدس، اول سموئيل 17: 4 - 11.
[5]. قاموس كتاب مقدس، ص 371 - 373.
[6]. كتاب مقدس، اول سموئيل، 7: 3.
[7]. كتاب مقدس، اول سموئيل، 17: 16، 35 - 52.
[8]. نك: جامع البيان، ج 15، ص 37؛ تفسير ماوردى، ج 3، ص 229 - 230؛ التبيان، ج 6، ص 448.
[9]. جامع البيان، ج 2، ص 836؛ تاريخ طبرى، ج 1، ص 331.
[10]. جامع البيان، ج 2، ص 824.
[11]. همان، ص 810؛ تفسير قرطبى، ج 3، ص 256.
[12]. روح المعانى، ج 2، ص 252.
[13]. الصافى، ج 1، ص 274؛ الميزان، ج 2، ص 297؛ نورالثقلين، ج 1، ص 245.
[14]. جامع البيان، ج2، ص810؛ الكشاف، ج1، ص296؛ غريب القرآن، ص 451.
[15]. تاريخ ابن خلدون، ج 6، ص 97؛ ج 7، ص 4.
[16]. جوامع الجامع، ج 1، ص 228؛ كنزالدقائق، ج 1، ص 584؛ روح المعانى، ج 2، ص 248.
[17]. جامع البيان، ج 2، ص 823؛ زادالمسير، ج 1، ص 262.
[18]. تاريخ يعقوبى، ج 1، ص 49.
[19]. جامع البيان، ج 2، ص 847؛ روح البيان، ج 1، ص 471؛ الجواهر، ج 1، ص 228.
[20]. Encyclopedia Judaica, History.
[21]. تفسير قرطبى، ج 3، ص 243؛ روح المعانى،ج 2، ص 248؛ الجواهر، ج 1، ص 228 - 229.
[22]. مجمع البيان، ج 2، ص 614؛ التفسير الكبير، ج 6، ص 186؛ الميزان، ج 2، ص 297.
[23]. الصافى، ج 1، ص 117؛ الميزان، ج 2، ص 297.
[24]. تفسير المنار، ج 2، ص 476.
[25]. جامع البيان، ج 2، ص 810؛ تفسير ابى السعود، ج 1، ص 239؛ روح المعانى، ج 2، ص 248.
[26]. تفسير ابى السعود، ج 1، ص 240؛ روح المعانى، ج 2، ص 210، 248.
[27]. جامع البيان، ج 2، ص 809، 814؛ تفسير المنار، ج 2، ص 476؛ نورالثقلين، ج 1، ص 245.
[28]. جامع البيان، ج 15، ص 37؛ تفسير قرطبى، ج 10، ص 215؛ تفسير عبدالرزاق، ج 2، ص 374.
[29]. مجمع البيان، ج 6، ص 614 - 617؛ نمونه، ج 12، ص 32.
[30]. مجمع البيان، ج 6، ص 614 - 617؛ الميزان، ج 13، ص 45 - 44؛ فى ظلال القرآن، ج 4، ص 2213 - 2214.
[31]. جامع البيان، ج 2، ص 392؛ تفسير العياشى، ج 1، ص 132؛ مجمع البيان، ج 2، ص 617.
[32]. تفسير بيضاوى، ج 1، ص 212.
[33]. جامع البيان، ج 2، ص 838؛ تفسير ابن كثير، ج 1، ص 310؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 318.
[34]. التبيان، ج 2، ص 295؛ التفسير الكبير، ج 6، ص 184؛ الميزان، ج 2، ص 298.
[35]. تفسير ابى السعود، ج 1، ص 243؛ تفسير قرطبى، ج 3، ص 254؛ روح المعانى، ج 2، ص 258.
[36]. تفسير نسفى، ج 1، ص 125.
[37]. روح البيان، ج 1، ص 478؛ روح المعانى، ج 2، ص 258.
[38]. جامع البيان، ج 2، ص 824.
[39]. مجمع البيان، ج 2، ص 620؛ كنزالدقائق، ج 1، ص 595؛ نورالثقلين، ج 1، ص 248.
[40]. جامع البيان، ج 2، ص 848، 851.
[41]. همان، ص 848؛ تفسير قرطبى، ج 3، ص 257؛ تفسير ثعالبى، ج 1، ص 496.
[42]. مجمع البيان، ج 2، ص 620؛ الصافى، ج 1، ص 278.
[43]. جامع البيان، ج 2، ص 846.
[44]. روح البيان، ج 1، ص 480؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 318.
[45]. التفسير الكبير، ج 6، ص 201؛ تفسير ابى السعود، ج 1، ص 244؛ روح المعانى، ج 2، ص 261.
[46]. روح البيان، ج 1، ص 480؛ مجمع البيان، ج 2، ص 620؛ البحر المحيط، ج 2، ص 592.
[47]. الفتوحات الالهيه، ج 1، ص 308؛ تفسير مراغى، ج 2، ص 225؛ تفسير المنار، ج 2، ص 490.
[48]. تفسير ثعالبى، ج 1، ص 496؛ زادالمسير، ج 1، ص 262؛ جوامع الجامع، ج 1، ص 232.
[49]. روح البيان، ج 1، ص 480؛ تفسير ابى السعود، ج 1، ص 244؛ الميزان، ج 2، ص 299.
[50]. جامع البيان، ج 2، ص 844؛ الصافى، ج 1، ص 278؛ الميزان، ج 2، ص 299.
[51]. جامع البيان، ج 2، ص 848؛ تفسير قرطبى، ج 3، ص 257؛ روح البيان، ج 1، ص 480.
[52]. روح البيان، ج 1، ص 480؛ روح المعانى، ج 2، ص 261.
[53]. تفسير عبدالرزاق، ج 1، ص 103 - 104؛ تفسير المنار، ج 2، ص 490.
[54]. جامع البيان، ج 2، ص 850؛ روح المعانى، ج 2، ص 261؛ روح البيان، ج 1، ص 480.
[55]. جامع البيان، ج 2، ص 844.
[56]. همان، ص 850؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 319.
[57]. تفسير عبدالرزاق، ج 1، ص 104؛ روح البيان، ج 1، ص 481.
[58]. تفسير عبدالرزاق، ج 1، ص 104؛ تفسير قرطبى، ج 3، ص 258؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 319.
[59]. روح البيان، ج 1، ص 481.
[60]. جامع البيان، ج 2، ص 852.
[61]. تفسير عبدالرزاق، ج 1، ص 104؛ جامع البيان، ج 2، ص 844.
[62]. همان.
[63]. جوامع الجامع، ج 1، ص 232؛ تفسير بيضاوى، ج 1، ص 213؛ تفسير ابى السعود، ج 1، ص 244.
[64]. جامع البيان، ج 2، ص 852؛ التفسيرالكبير، ج 6، ص 201؛ روح البيان، ج 1، ص 481.
[65]. مجمع البيان، ج 2، ص 620.
[66]. التبيان، ج 2، ص 300؛ تفسير ابى السعود، ج 1، ص 244؛ فتح القدير، ج 1، ص 266.
[67]. جامع البيان، ج 2، ص 397؛ التفسير الكبير، ج 6، ص 201؛ روح البيان، ج 1، ص 481.
[68]. التبيان، ج 2، ص 302.

مقالات مشابه

بررسي تحليل علامه طباطبايي از بازخواست هارون(ع) توسط موسي(ع)

نام نشریهاندیشه نوین دینی

نام نویسندهعبدالکریم بهجت‌پور, حمید نادری قهفرخی

جبرئيل

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهاحمد جمالی

ثعلبة بن وديعه انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهسیداحمد سادات

جباربن صخر انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمنصور داداش‌نژاد

ثابت بن قيس بن شماس

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهعلی محمدی یدک

جلاس بن سويد انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهبخش تاریخ و اعلام, رسول قلیچ

جعفر بن ابى طالب

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهحمید حاج امینی, ستار عودی

ثعلبة بن غنمه انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمحمدحسن درایتی

جد بن قيس

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهعلی محمدی یدک